بازدید امروز : 28
بازدید دیروز : 7
امام هادی (ع) :
" افسوس کوتاهی کارهای گذشته را با تلاش در آینده جبران کنیم "
ای گوهر بحر آفرینش وی چشم و چراغ اهل بینش
همنام علی مرتضایی سر تا به قدم خدا نمایی
امروز که دل قرین شادی ست میلاد تو ای امام هادی ست
میلاد تو بر همه مباک بر مهدی فاطمه مبارک
* میلاد دهمین پیشوای پرهیزگاران ، جد بزرگوار امام زمان (عج) تبریک و تهنیت باد *
وقت اذان مغرب با عجله رفتم داخل فروشگاهی بزرگ که نمازم را بخوانم ،
ولی هر چه دنبال نمازخانه گشتم پیدا نکردم !!
از نگهبان پرسیدم نماز خانه کجاست ؟ گفت : " نداریم ! " یعنی در حیاط
نداریم ! در سالن داریم ولی از ساعت 2 به بعد تعطیل است !!!
متعجب وکلافه از چند نفر از کارکنان پرسیدم شما نماز مغرب را کجا
میخوانید؟گفتند در خانه !
گفتم پس نماز اول وقت...؟! خیلی راحت گفتند ما هم ناراحتیم ولی این
موقع باز نیست دیگر !
چنین چیزی آن هم در فروشگاهی که وابسته به نیروهای مسلح است واقعا
جای تعجب و اعتراض دارد !!
این همه غرفه باز و مشغول خرید و فروش ولی غرفه ی مهم نماز خانه
تعطیل!
برای رفتن به جایی سوار تاکسی شدم...
فضای متفاوت درون تاکسی نظرم را جلب کرد!!
پشت صندلی راننده وسرنشین جلو، یعنی رو به روی سر نشینان عقب ، روی جعبه ای مقوایی با
خط خوش نوشته شده بود :
" به کتابخانه کوچک عمو رضا خوش آمدید ! "
درون جعبه کارت هایی بود که روی آنها دست نوشته های زیبایی نوشته شده بود ! با کنجکاوی و
اشتیاق کارتی را برداشتم و مطالعه کردم ،
سخنانی از بزرگان و مشاهیر ایران و اهل بیت (ع) بود! خیلی خوشم آمد. پشت کارت هم نوشته شده بود
حرف های خودمونی از عمورضا ( چند بیتی شعر نوشته شده بود ).
روی درها هم عکس شاعران ایرانی و شعرهایی کوتاه از آنها بود . از راننده پرسیدم :
عمورضا خودتون هستین ؟ با لبخند و خوش رویی جواب داد : بله !
گفتم اینها همه کار شماست ؟! گفت : بله ، همه را خودم درست کردم ! جعبه و کارت ها و... خطاطی هم از خودم است!
به قسمت جلوی ماشین اشاره کرد و گفت چند کتاب جیبی کوچک هم اینجا گذاشتم که اگر کسی خواست بخواند.
خیلی خوشم آمد هم از خوش رویی اش هم از این همه ذوق و سلیقه ! جمع آوری و درست کردن این
کارت ها خیلی ذوق وسلیقه و حوصله می خواهد .
واقعا آفرین و دست مریزاد دارد به این راننده که ذوق های هنری اش را خرج فرهنگ و جامعه
ایرانی کرده است ، آن هم راننده ای که سن و سالی ازش گذشته !
آنقدر محو تماشای فضا و خواندن کارت ها بودم که نفهمیدم کی به مقصد رسیدم !
فقط قبل از پیاده شدن با اجازه عمو رضا از کتابخانه کوچکش عکس گرفتم .
به وجد آمده بودم چون اولین باری بود که چنین چیزی در شهرم می دیدم و
" هم چنین راننده ی خوش ذوق و با حوصله و اهل علم و فرهنگ ! "
دوست داشتم بیشتر با ایشون صحبت کنم ولی وقت نشد هم ایشون کار داشتن و هم من عجله .
چه می شود کرد انگار گاهی وقت ها جاده ها نمی خواهند انسان ها هم مسیر شوند...
اگر این فرهنگ کتاب و کتاب خوانی تا این حد بین بقیه هم جا بیفتد خیلی خوب می شود.
به نظر من عمو رضا به سهم خودش کار بزرگی کرده و تا حدی زکات خودش را به فرهنگ جامعه داده ،
امیدوارم الگویی باشد برای دیگر همکارانش .
با این کار دیگر در تاکسی نه حوصله مان سر می رود و نه خسته می شویم و
نه وهم و خیال بر فکر و قلب و روحمان جولان می دهد تازه چیزهایی هم یاد می گیریم !
آفرین عمو رضا !دمت گرم !خدا قوت ،مسیرت پر رهرو باد .
به نام سلام نام خدام.
فردا روز بزرگی را در پیش داریم ! روزی که به استجابت دعا نزدیک است
تبصره ای برای ما گنه کارا که از ماه رمضون نهایت استفاده را نبردیم و آمادگی برای ماه محرم.
ای کاش امام زمان ( عج ) به دل بارانی و چشمان خیس ولی گنهکارمان سری بزند...
در لحظات قشنگ خلوتتان التماس دعا.
" به امید لایق شدن دلهامون "
ای خدای باقر !
علم نیست آنچه در نزدمان است ، علم آن است که مظهرش باقر العلوم است.
ما را سنگ ریزه ای از سلسله جبال علوم باقری عنایت فرما.
شهادت جانگداز امام محمد باقر ( ع ) تسلیت باد.
التماس دعای فراوان
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک