بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 13
خدایا!
چند وقتی بود که تو را گم کرده بودم،میان صداها و رنگ ها و آدم ها...
و در هیاهوی برای هیچ ...
امروز دلم می خواهد من هم برایت آوازی بخوانم،اشک بریزم تا شاید لبخند تو را ببینم...بگویم که چقدر دلم برایت تنگ شده بود...
راستی آن روزها تو گم شده بودی یا من؟!؟!...
به نام سلام نام خدام...
سلام...
همتم بدرقه ی راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصود و من نو سفرم
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک